تبسمتبسم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

سوگلی مامان و بابا

خبر بد

سلام عشق مامان  نفسم اصلا خبرای خوبی ندارم خاله من که تو بهش میگفتی خاله اکرم تصادف کرده الان هم توی بیمارستان است اصلا حالش خوب نیست مامان جونی تو دلت پاکه واسش دعا کن  ان شا الله خدا جونی همه مریضارو شفا به خاله اکرم هم خوب بشه من اصلا حال روحی خوبی ندارم شما الان یه مدته خیلی اذیت میکنی پوشکو نمی تونم ازت بگیرم وقتی دارم میرم سرکار گریه میکنی زمانی که میایم خونه فقط بهونه می گیری گریه میکنی دیگه خسته شدم  مامانی فکر کنم تو بخاطر این موضوعی که به خوام بگم خیلی خوشحال میشی من چند روز پیش  استعفامو نوشتم که سرکار نمی یام با کلی جلسه گذاشتنو حرف زدن استعفا منو قبول نکردن  گفتن که به من دو ماه مرخصی میدن که یکم ک...
29 خرداد 1394

پوشک

سلام عشق مامان  ناز گل زیبای من  مامان جون اصلا برام وقت نمی شه زود به زود به وبلاگت سر بزنم  نفسم برای اون جانت من بمیرم  وقتی من باهات حرف میزنم بعضی وقت ها جوابی تحویل من میدی که خودم  می مونم با این همه عقلی که تو داری نمیدونم چرا نمی تونم تو رو از پوشک بگیرم من  مامان جونی داریم تمامه تلاشمونو برای گرفتن پوشکت  می کنیم ولی نمی شه بعضی وقتها پوشکت نمی گیرم گریه میکنی مگی پوشک بگیر مامانی  جدیدأ به من گیر میدی سر کار نرو واینقدر گریه می کنی مامان جون من خودم از این کار لعنتی خسته شدم خیلی دوست دارم نرم سرکار پیشه تو بمونم ولی نمی شه برام دعا کن که  دیگه سرکار نرم این جمله رو همیشه آر...
1 خرداد 1394
1